پرنياپرنيا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

فرشته آسمونی مامان وبابا

خرید

سلام فرشته نازم دیروزمن وبابایی رفتیم برااتاقت فرش بخریم فرشای خوشگلی بودمایه فرش برات انتخاب کردیم امیدوارم که خوشت بیاد احتمالا تاهفته آینده آماده میشه راستی خاله سیمنتم داره ازدواج میکنه جمعه شب بله برونشه من وبابایی بعداظهرمیخواهیم بریم لباس بخریم اگه توهم بودی واسه توهم میخریدیم ایشالا براعروسییش یه لباس خوشگل برات میخرم که خوشگلترین فرشته آسمونی باشی عزیزم
18 خرداد 1390

بدون عنوان

سلام پرنياي عزيزودوست داشتني من ازامروزميخوام همه خاطراتي راكه مربوط به انتظارمن وبابايي تاتولدوبعدازتولدتو نازنينم ميشه اينجا بنويسم من وبابايي چندماهي ميشه كه ازحضورت بين خودمون مطلع شديم هردومون ازاين قضيه خيلي خوشحاليم اولين بارتوي اتوبوس بوديم داشتيم مي رفتيم تهران كه زنگ زديم ازمايشگاه وفهميديم كه تواومدي خيلي خوشحال شديم بابايي زودزنگ زدوهمه راخبركردهمه خاله هاعمه هات دايي وماماني وبابايي ازاين قضيه خوشحال بودن روزخيلي خوبي بود. ازاون روزبه بعدمن وبابابرااومدنت لحظه شماري ميكنيم به خصوص بابايي كه خيلي دوست داره وعاشقته من ديگه الان حركات توروكاملا احساس ميكنم ولذت ميبرم بابايي هرشب كلي باهات حرف ميزنه نمي دونم حرفاشا ميشنوي يانه...
15 خرداد 1390