پرنياپرنيا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

فرشته آسمونی مامان وبابا

بدون عنوان

1390/3/15 8:55
نویسنده : مامان پرنیا
170 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پرنياي عزيزودوست داشتني من

ازامروزميخوام همه خاطراتي راكه مربوط به انتظارمن وبابايي تاتولدوبعدازتولدتو نازنينم ميشه اينجا بنويسم

من وبابايي چندماهي ميشه كه ازحضورت بين خودمون مطلع شديم هردومون ازاين قضيه خيلي خوشحاليم اولين بارتوي اتوبوس بوديم داشتيم مي رفتيم تهران كه زنگ زديم ازمايشگاه وفهميديم كه تواومدي خيلي خوشحال شديم بابايي زودزنگ زدوهمه راخبركردهمه خاله هاعمه هات دايي وماماني وبابايي ازاين قضيه خوشحال بودن روزخيلي خوبي بود.

ازاون روزبه بعدمن وبابابرااومدنت لحظه شماري ميكنيم به خصوص بابايي كه خيلي دوست داره وعاشقته من ديگه الان حركات توروكاملا احساس ميكنم ولذت ميبرم بابايي هرشب كلي باهات حرف ميزنه نمي دونم حرفاشا ميشنوي يانه ولي فكركنم ميشنوي چون عكس العنل نشون ميدي

خيلي دوست دارم عزيزم ومنتظراومدنت بامن حرف نزن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان حسنی
15 خرداد 90 9:48
سلام پرنیاجان خاله پ تولدوبلاگت مبارک صحیح وسالم باشی اگه دوست داشتی به من وحسنی هم سربزن
negin
15 خرداد 90 12:48
سلام شايد جواب خيلي از سوالاتتون توي وب من باشه